مروری بر گذشته ام
گاهی گذر زمان و اتفاقات پی در پی تو را از آنچه بودی دور میکند و برای تو دنیای جدیدی درست میکند ،ذنیایی که شاید برای اطرافیانت قابل هضم نیس اما برای تو دنیایی با آرامش است هرچند موقت
گاهی یادم می رود باید شاکر باشم برای تمام داشته های الانم وقتی میشد حتی همین را هم نداشتم
گاهیییی با خودم می گویم وقتی برایم سنگین است بلاک شدن در ذهن برادرت کسی که برایت دنیای اعتماد به نفس است، نبود خدا را چطور در زندگیت هضم میکنی؟ وقتی خدا منبع همان ویژگی هایی هس که برادرت با داشتن یک هزارم آن تو را مجذوب خود کرده
گاهی با ذهنیت و تفکر خودم درگیرم اماااا باز برمیگردم به نقطه اول جایی که باید دوره اش میکردم
هیچوقت نه می توانم جای کسی باشم و نه کسی می تواند جای من
میخواهم از پس تمام امتحانات تو بر بیایم یک تنه،میخواهم جزو بهترین ها باشم اما نه با تفکرات دیگران بلکه با تفکرات خودم
امروز مقاومم در مقابل تمام نداشته هاییم با اینکه برایم دنیای بزرگی از دلگرمی و اعتماد به نفس بود
بیزارم از دیکته کردن تفکرات دیگران در ذهن خودم ،بیزارم از هرآنچه مرا از انسانیت دور میکند و به خدایی نزدیک میکند که شبیه بت است که فقط قابل پرستش است
من دنیایی میخواهم که همان اندازه که خودم از اطرافیانم انتظار انسانیت و صداقت دارم خودم هم همین انتظار را به آنها هدیه کنم
گاهییییی فقط این جمله تمام ذهنم را مشغول میکند که وجود هیچ کس در زندگیت اتفاقی نیس وتو از حکمت حتی کوچکترین اتفاقات زندگی ات بی خبری پس مقاوم باش در مقابل هرنوع تغیییری
